سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دستنوشتهای یک کج ومعوج 16 ساله
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
یکشنبه 85 آذر 19 ساعت 4:50 عصر

 

 

 

اول مهر شاد وشنگول مثل حبه  ی انگور ساعت شش صبح پاشدم که چی برم مدرسه، همون اول بسم الله مامان حبه ی انگور ما برامون تخم مرغ تدارک دیده بود اون هم واسه صبحونه ، به یاد کوکب خانوم ، ای بابا عجب گیری افتادیم بابا ما به همون گرفتن کلسیم از نون وپنیر راضیم، چرا گیر سه پیچ میدی، اول مهری  گفتم دل مامانم نشکنه  رفتیم چند لقمه زدیم وحرفی نزدیم ،حالا هم که ماه رمضون هر وقت سحر پامیشم میخوام شیر وخرما وموز بخورم ،مامانم گیر میده میگه نمیخوای سحری بخوری، نون پنیر که چاق نمیکنه،  آخر سرم وقتی می بینه نتیجه نمیده میگه :وقتی چشت ضعیف شد واز حال رفتی می فهمی چی میگفتم.

لباس خوشکل ارشدی که زیبایش به مراتب بیشتر از لباس صورتی سال اول ولباس سبز سال دوم رو به تن کردم ورفتم که پز بدم ای اهالی مدرسه ای دانش اموزان ضعیفه  یک سال یا دوسال کوچیکتر  من همون سال سومی بیچاره ای هستم که در هفته ی اول  مهر همین امروز(پنج شنبه) در معیت امتحان تاریخ /تاریخ ادبیات/دینی/زبان فارسی/ ریاضی /عربی  بسر بردم واین شنبه هم در خدمت امتحان جغرافیا از نوع کتبی هستم

                            

اولین ضدحال حال مدرسه این بود که دبیر زبان تاریخ امتحان کتابی که باید تو تابستون میخوندیم ومن حتی نخریده بودمش رو مشخص کرد (خیلی زبانم خوبه)

اولین حادثه ای که به خیر گذشت خوردن توپ بسکتبال به کله ی مبارکه بود از اینی که هستم کج ومعوج تر شدم گویا

قانون جدیدی که امسال به قوانین روسری سفید وکفش سفید اضافه شد جوراب سفید اون هم نه از نوع برموداست

امروز جاتون خالی ،خبری بود برای جامعه وبلاگ نویسان ان هم خبر از نوع افطاری وبلاگی با نون وپنیر وآش ویک ساندویچ هایدا ،که احتمالا  به خاطر مضر بودن این غذا مسئولین قصد داشتن که وبلاگ نویسان را مسموم وبکشند در ضمن نوشابه هم بود من نمیدونم چرا واسه خود شیرینی پیش دولت هم که شده دوغ استفاده نمی کنن  ؟ خلاصه در جوار دوستان وبلاگ نویس بهره بردم وسعی کردم که مثل بقیه وبلاگ نویسان که راست بودند کج ومعوجی خود را از دیدها پنهان کنم، چقدر موفق بودم از دوستان بپرسید(خدا رو شکر که دستتون بهشون نمی رسه)

دلم برای وبلاگاتون تنگ شده بود واین صورت از خجالت سر نزدن یک هفته ای گل انداخت وعرق از جبین فرو ریخت چه کنم که دوسال را این گونه باید سپری کنم تنها در روزهای پنج شنبه اینترنت در دسترس می باشد

یک سوال: اگه قرار باشه یک صفتی رو برای من انتخاب کنید اون چیه ؟(رک)


متن فوق توسط: سارا نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
دستنوشتهای یک کج ومعوج 16 ساله
سارا
ومن هنوز درابتدای راه ومسیر قرار دارم وبه خاطر این نیست که خود را یک کج ومعوج می دانم برایم دعا کنید تا از کج ومعوجی بیرون آیم
آرشیو یادداشت ها
پاییز 1385
لوگوی من
دستنوشتهای یک کج ومعوج 16 ساله
اشتراک در خبرنامه